من و خدااااااااام :** !!!
یک خدا می خوام بیاد بغلم کنه...بغلش هم بزرگ باشه...بعد بگم میدونی چی شد؟ اونم بدونه اما باز بگه چی شد؟؟؟منم شروع کنم بگم چی شد...از اولِ اولش...اونم با اینکه همشو میدونه بازم با حوصله گوش کنه...صداشم درنیاد...اخرش بگم میدونی چیه اصن؟؟؟... باز با اینکه میدونه چی می خوام بگم بگه نه چیه؟؟؟ بگم دقت کن تو افرینشت...یکم وقت بزار رو بندهات...خدایی مثلانااااا....اونم بزنه زیر خنده ...بلندِ بلندِ بلند...منم فقط نگاش کنم و خندش که تموم شد خیلی جدی بگم میدونی که؟؟؟ ...بازم بدونه و بگه چی رو؟؟؟...بگم خیلی خیلی خیلی دوسِت دارم مهربون...مرسی که هستی...مرسی که تنها نیستم و یه ماااااااااااچ گنده بفرستم واسش....
+ نوشته شده در ساعت توسط میم.شین
|
ما زنها رسم خوبی داریم، زمانه که سخت میگیرد، شروع میکنیم به کوتاه کردنِ