به سلامت ...
تدریجی رفتن قلبت را کرخ می کند... رفتنی که قرار است نباشد ،که برود ، نباید کش پیدا کند... باید در جا ریسمان دلبستگی ات را ببری...نباید به حضور فیزیکی اش دلخوش کرده...رفتنی خیلی وقت است که رفته است، درست از وقتی که به رفتن فکر کرد...حضورش دیگر بلا استفاده است... لاشه اش را باید فرستاد پی دلش... رفتنی را باید خودت روانه کنی ... باید کفش هایش را جفت کرد .... چمدانش را بست داد دستش...بدرقه اش کرد...بدون آب پشت سرش ،لَست کیس هم نمی خواهد حتی... تمامش کن تا تمام نشده ای..
+ دنبال مخاطب نگردید... ندارد...
+ریسی جان دکتر لپ تاپم رو توقیف کرده بود به دلیل سرخی بیش از حد
چشم هام...هستم خدمتتون... حضورت مستدام ، لاو یو ![]()
+ ملالی نیست جز کابوس های شبانه...
+ حال دختر دایی خوبه ...
+پست قبل خیلی آزار دهنده اس به زودی پاک می شه...برای تایید نشدن کامنت ها پوزش
ما زنها رسم خوبی داریم، زمانه که سخت میگیرد، شروع میکنیم به کوتاه کردنِ